گلشیفته فراهانی اخیرا مصاحبهاي را با مجله L’Officiel انجام داده که در شماره جدید این مجله به همراه تصاویری از او منتشر شده است.
گلشیفته با مایا بوید خبرنگار و نویسنده مجله L’Officiel Ibiza در مورد ثروت، سرنوشت و یافتن پناهگاه در تپههای شمالی ایبیزا (جزیرهای در سواحل اسپانیا) گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید.
تو در خانوادهای خلاق در ایران پس از انقلاب به دنیا آمدی. هویتت چگونه شکل گرفته است؟
پدرم نویسنده و کارگردان تئاتر است. مادرم نقاش و بازیگر است. خواهر و برادر من نوازنده و نقاش هستند. خانه ما پر از زندگی و هنر بود. وقتی فعالیتم را در سینما شروع کردم، در ابتدا به سمت فیلمهایی با خط داستانی روشنفکرانه جذب شدم. اما آسان نبوده است. من یک زن هستم و در ایران به دنیا آمدم. از نظر شغلی، این هر دو موانعی بودند که باید بر آنها غلبه میکردم. وقتی برای اولین بار برای فیلمبرداری یک فیلم در ایالات متحده رفتم [در کنار لئوناردو دی کاپریو در فیلم دروغها ساخته ریدلی اسکات]، باید از وزارت ارشاد مجوز میگرفتم، زیرا پاسپورت ایرانیام به این معنی بود که نمیتوانم آنجا کار کنم. وقتی به کشورم برگشتم پاسپورتم را ضبط کردند و هفت ماه در بازجویی بودم. باید میرفتم و انگار مرگ بود. اما اکنون آنها سپاسگزارم. چون اینجا زندگی خوبی به من دادهاند. بنابراین، من از آنها تشکر میکنم.
زندگیات مانند طرح یک فیلم پیش رفته است. نقش ایبیزا در داستان تو چیست؟
برای اولین بار در سال ۲۰۰۳ و دوباره در سال ۲۰۱۱ به اینجا آمدم. من آمدم زیرا مستأصل بودم. چند سالی بود که از ایران خارج شده بودم و در شرایط بسیار بدی از زندگی، بسیار غمگین و گمشده بودم. من برای کار در لندن بودم و ناگهان صدایی در من شنیده شد که گفت: «به ایبیزا برو».
حتی نمی دانم چرا. کسی را نمی شناختم، هیچی نمیدونستم. بلیت خریدم و همان موقع بود که درها باز شد. مثل یک معجزه بود. احساس میکردم ایبیزا شخصی است که مرا به خود جذب کرده است. من به اینجا پناه بردم. برای من، ایبیزا واقعا یک جزیره نیست، بیشتر شبیه یک فرد است. شخصیت دارد. آرزوهایی دارد. اراده دارد. ایبیزا میتواند گاهی مهربان و گاهی بی رحم باشد و آنچه را که نیاز دارید به شما می دهد، نه آنچه را که میخواهید. برای افرادی که آماده هستند در زندگی به چالش کشیده شوند، بهترین شکل دهنده الماس است. اگر شما یک سنگ ریزه یا یک سنگ قیمتی هستید، ایبیزا میتواند شما را به خوبی شکل دهد. همچنین میتواند شما را بشکند.
این جزیره خانه گروه متنوعی از خلاقان، متفکران لیبرال و جویندگان معنوی است. آیا این بخشی از جذابیت آن برایت بود؟
چند مکان در این جهان وجود دارد که مانند دروازههایی به سوی دیگر هستند. خلیج بایرون، بالی، گوا، آلتو پارایسو.
این مکانها افراد مهمانی را به افراد یوگا و سپس به شمنها و کشیشان متصل میکند. آنها گروههای بسیار متنوعی از مردم را با یک چیز مشترک به هم متصل میکنند، تمایل به ایجاد جامعه خود. همه آنها تبعیدی اجتماعی هستند یا نمیتوانند جایگاه خود را در جهان پیدا کنند. آنها به کسی تعلق ندارند فکر میکنم ایبیزا سرزمینی بیکس است. در یک مهمانی میتوانید میلیاردر یا کوله گرد باشید. هیچ کس اهمیت نمیدهد. ما همه تبعیدی هستیم و این انتخاب ماست که در یک جامعه گرد هم بیاییم. هیچ وقت اینجا احساس غریبگی نکردم. من فقط یک انسانم، یک زن هستم، من یک دخترم.
تو بیشتر این سال را به فیلمبرداری در آفریقای جنوبی گذراندهای. به خانه آمدن چه حسی دارد؟
این باور نکردنی است. من در ساحل شمالی بسیار دور جزیره زندگی میکنم، جایی که نقشه های گوگل آدرسهایی را در مایورکا نشان میدهد. اولین بار خانهام را در اسکایپ وقتی که آنا کارنینا را در نیس بازی میکردم، دیدم. یک نگاهی انداختم و گفتم: «آن را میگیرم.» معتقدم اینجا همان جایی است که قرار بود باشم. اما این یک ویرانه کامل بود! مجبور شدم این همه جنگل را پاک کنم و آب و برق اینجا بیاورم. ساختن این خانه هفت سال از زندگی من طول کشید، اما در حال ساختن درونم بودم. پس از پشت سر گذاشتن وطنم، ایجاد یک خانه جدید از ابتدا مشکل بود. دیوانه کننده به نظر میرسد، اما معتقدم که این ویژگی من را انتخاب کرد تا آن را زنده کنم.
فکر می کنید آینده ایبیزا چه خواهد بود؟
ایبیزا یکی از تنها مکانهای اروپا است – شاید همراه با پرتغال – با چنین تراکمی از مردم آگاه که سعی در ایجاد تغییر در جهان دارند. اما من نگرانیهای زیادی برای جزیره دارم، زیرا با افزایش قیمتها، شما تعداد زیادی از هنرمندان و افرادی که به جزیره انرژی خاصی میدهند را از دست خواهید داد. افرادی که دارای امکانات هستند باید از کسانی که ندارند حمایت کنند. وضعیت آب در ایبیزا خطرناک است، جزیره گرمتر میشود، بازدیدکنندگان زیادی دارد که بر زیرساختها فشار وارد میکنند.
چاههای اینجا در حال خشک شدن هستند، این موضوعی نیست که بتوانیم آن را نادیده بگیریم. اما خوشحالم که اینجا هستم و با گروهی از دوستان که همگی تأثیر مثبتی روی کره زمین دارند، پشت میز نشستهام. این یک امتیاز واقعی است و عشق زیادی در اینجا وجود دارد. خانه جایی است که عشق است و عشق در آنجا سفر میکند. ایبیزا برای من یک لنگر است. قبل از اینکه به اینجا بیایم، قایق من فقط میچرخید. حالا بالاخره قایق من لنگر دارد.
عکسها توسط گیوم رومات، طراحی از ناتالیا بنگوچیا، لباس: ارنستو نارانجو.
آرایش مو: فی براون. میکاپ: لیلی کلی. سازنده: اشلی هریس. دستیار عکاس: نیک فالک. دستیار استایلینگ: گونزالو مونتاگوت.